کد مطلب:234806 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

هدیه ی امام رضا
دعبل خزائی، از شعرای به نام بود، گوید:

وقتی قصیده ی معروف به «مدارس آیات» را سرودم، برای زیارت امام رضا علیه السلام به خراسان رفتم و شعر خودم را برای آن



[ صفحه 210]



حضرت خواندم. آن حضرت آن را تحسین كرد و فرمود اشعارت را برای كسی نخوان تا من اجازه ی خواندن به تو بدهم.

خبر آمدن من به خراسان، به مأمون نیز رسید، مرا احضار كرد و حالم را پرسید و از من خواست تا شعر معروفم را برایش بخوانم، من گفتم: آن را نمی دانم، مأمون، به غلام خود گفت: علی بن موسی الرضا علیه السلام را حاضر كن. چیزی نگذشت كه حضرت آمد و به من فرمود: ای دعبل! اشعارت را بخوان. من اشعارم را خواندم، مأمون آن را تحسین كرد و پنج هزار درهم به من جایزه داد. امام رضا علیه السلام هم نزدیك به همین مبلغ را به من مرحمت فرمود. من از حضرت رضا علیه السلام خواستم كه یكی از لباس هایش را به من بدهد تا آن را كفن خود قرار دهم. حضرت پذیرفت و دستمال و پیراهنی از خز را به من داد و فرمود:

«احتفظ بهذا القمیص، فقد صلیت فیه الف لیلة، كل لیلة الف ركعة و ختمت القرآن فیه الف ختمة؛ نگه دار كه در آن، هزار شب و در هر شب، هزار ركعت نماز خوانده ام و در آن هزار بار قرآن ختم كرده ام». [1] .



[ صفحه 212]




[1] بحارالانوار، ج 82، ص 309؛ اصول وافي، ج 2، ص 114؛ المحجة البيضاء، ج 4، ص 28.4.